به گزارش خبرگزاری فارس، بررسی تاریخ آمریکا و ماهیت بنیانگذاران آن نشان میدهد که پدران ایالات متحده برای برپایی کشور جدید، نسل سرخ پوستان که صاحبان اصلی این سرزمین بودند را از بین بردند و هیچگاه تا به امروز حقی ولو اندک برای زندگی آنان قایل نبوده اند.
کتاب «نسلکشی سرخ پوستان آمریکا» به قلم نویسنده معتبر آن یعنی منیر العکش که نشر عروج منتشر کرده است، حاوی مطالب مستند به همراه منابع معتبر فراوانی است که چگونگی عملکرد پدران و بنیانگذاران آمریکا را نشان می دهد. العکش چگونگی کشتار صاحبان اصلی آمریکا و سرنوشت فعلی آنان را با مستندات قابل توجه بیان می کند. مطالب این کتاب به قدری تکان دهنده و قابل تامل است که هر سرفصل آن می تواند مبنای نگارش دهها مقاله و چندین تحقیق باشد. قسمت سوم این مطلب از نظر خوانندگان گذشت و هم اینک قسمت چهارم آن تقدیم می گردد:
*قرن نوزدهم قرن کوچ اجباری و سازمان یافته سرخ پوستان قرن نوزدهم قرن کوچ اجباری و سازمان یافته همه اقوام و خلقهای سرخ پوست ساکن شرق رودخانه میسیسیپی بود. بلایی که بر سر قوم شیروکی آمد به شکل منظم و حساب شده بر سر همه اقوام سرخ پوست ساکن آمریکای شمالی از مرز مکزیک در جنوب گرفته تا قطب شمال وارد آمد. همچنین در آن قرن اقوام سرخ پوست ایالتهای مریلند، ویرجینیا در شرق و واشنگتن و ارگون در کرانه اقیانوس آرام از کوچ اجباری درامان نبودند. در آن قرن همه اقوام سرخ پوست آمریکا به میزانهای متفاوت از بین رفتند. به گونهای که نام برخی اقوام از حافظه انسان محو گردید و تنها حدود 5 تا 10 درصد سایر اقوام سرخ پوست از موج نسل کشی منظم جان سالم بدر بردند. در این نسل کشیها، شهرک نشینانی از سفیدپوستان پرتغالی، فرانسوی و آلمانی شرکت داشتند. اما نقش اصلی را شهرک نشینان اسپانیایی ایفا کردند.
*نیمی از سرخ پوستان قوم «ناواجا» بعلت سرما و راه طولانی جان باختند حدود 30 سال از «سفر اشکها» نگذشته بود که بازماندگان قوم «ناواجو» نیز درجریان «راهپیمایی طولانی» دچار کوچ اجباری شده و از زادگاه خود به مناطق دورافتادهتری رانده شدند. در آغاز این کوچ اجباری افراد ارتش آمریکا و شهرک نشینان سفیدپوست با همدستی یکدیگر آخرین افراد بازمانده قوم ناواجو را شکار و ابتدا در اردوگاههای مخصوص در ایالت آریزونا جمع آوری نموده و سپس آنان را با پای پیاده و یا سوار بر چهارپایان به نئومکزیکو کوچ دادند. هنگام کو بازماندگان این قوم به نئومکزیکو که 400 کیلومتر با ایالت آریزونا فاصله دارد صدهاتن از سرخ پوستان و چهارپایان آنان به علت سرما و گرسنگی از بین رفتند. اسناد و آمارهای موجود حاکی است که نیمی از سرخ پوستان قوم ناواجا به علت سرما و یخبندان و راه طولانی و طاقت فرسا جان باختند.
*قوم «شایین» در محاصره و گرسنگی ناچار به موافقتنامه واگذاری سرزمینهای خود تن دادند
در آن قرن، قوم «شایین» نیز نیمی از جمعیت خود را هنگام تبعید به اردوگاههای مرگ آرام در ایالت اوکلاهوما از دست داد. افراد این قوم ابتدا در محاصره و گرسنگی شدید قرار گرفتند تا اینکه به ناچار به امضا موافقتنامه واگذاری سرزمینهای خود تن دادند.
سیاست تخریب همه جانبه ساختار اقتصادی و اجتماعی سرخ پوستان که لازمه ادامه حیاتشان است و نیز گرسنه نگه داشتن آنان از مهمترین سلاح های شهرک نشینان سفیدپوست اروپایی برای نسلکشی اقوام بی دفاع بومی آمریکا بوده است. سفیدپوستان هنگام کوچک اجباری این بیگناهان از هیچ اقدامی برای نابودی آنان دریغ نکردند و چه بسا برای تسریع در مرگ آنان غذاهای آلوده و مسموم به خوردشان می دادند و در بسیاری مواقع اردوگاه های نگهداری سرخ پوستان آخرین قرارگاه زندگی پیش از مرگ آنان بوده است.
*انتفاضه قوم سو در سال 1862 «کینیت کارلی» در کتاب «انتفاضه قوم سو» چگونگی مرگ آرام افراد قوم بی آزار سانتی داکوتا را بر اثر گرسنگی به تفصیل شرح داده است. او در این کتاب داستان برخورد «آندرو میریک» مسئول امور خواربار دولت فدرال آمریکا به اعتراض سرخ پوستان را چنین بازگو کرده است: «هنگامی که میریک با اعتراض «تاویاتدوتا» رهبر قوم سرخ پوست سانتی که به عقاب کوچک شهرت داشت مواجه شد به او گفت: تو و قوم خود بروید با علفهای هرز بیابان خود را سیر کنید و اگر سیر نشدید میتوانید مدفوع خود را بخورید. «تاویاتدوتا» در واکنش به ناسزاگویی مسئول امور خواربار به او حمله کرد و با دستان خود او را خفه کرد و سپس دهانش را با علفهای هرز پر کرد. در پی این حادثه همه سران قوم سانتی توسط مأموران دولت آمریکا به دار آویخته شدند که این اقدام موجب برانگیخته شدن انتفاضه مشهور قوم سو در سال 1862 شد.
*نبشقبر سرخپوستان «روانوک» توسط انگلیسیها برای زیورآلات خاکسپاری شده از نخستین لحظه ورود استعمارگران سفیدپوست اروپایی به دنیای نو و از آغاز استقرار انگلیسی ها در جزیره روانوک در سال 1580 میلادی، سیاست تخریب همه جانبه و از بین بردن همه ابزارها، ساختارها و نشانههای زندگی آرام سرخ پوستان آغاز گردید. مهاجران انگلیسی که در آغاز با استقبال کم نظیر و گرم سرخ پوستان بومی جزیره روانوک رو به رو شده بودند دیری نپایید که پاداش همه این محبتها و میهمان نوازیها را با قاتل عام و نابودی مزارع کشاورزی و روستاهای آنان دادند. مردم بومی این جزیره بخشی از زمینهای خود را به مهاجران تازه وارد واگذار کردند. آب و آذوقه و پناهگاه در اختیارشان گذاشتند و شیوه زندگی و راز بقاء در طبیعت سخت این جزیره را به آنان آموختند اما به محض اینکه استعمارگران سفیدپوست روی پای خود ایستادند بهانه تراشی وتوطئه چینی برای کشتار سرخ پوستان و آتش زدن مزارع شان آغاز شد.
استعمارگران انگلیسی از اولین روز ورودشان به جزیره روانوک به سراغ قبرستان سرخ پوستان رفتند و کوشیدند با تخریب آنها زیورآلات خاکسپاری شده همراه مردگان را از درون خاک بیرون بیاورند و سرخ پوستان علی رغم علم به این ماجرا کاری از دستشان ساخته نبود.
*اعلام «حق اعلام و آغاز جنگ» بر ضد سرخ پوستان چندسالی نگذشت تا اینکه برنامه ها و طرح های استعمارگران برای نابودی سرخ پوستان و از بین بردن عوامل حیات اجتماعی و اقتصادی آنان به شکل سازمان یافته و حساب شده آغاز گردید. «ادموند مورگان» در این باره چنین میگوید: «استعمارگران طرح های گوناگونی را برای گرسنه نگه داشتن سرخ پوستان تدارک دیدند. آتش زدن روستاها و مزارع و همه ساختارهای اقتصادی آنان را در طول قرن های شانزدهم و هفدهم شدت بخشیدند. به گونه ای که این برنامهها در قرن نوزدهم به سیاست رسمی و علنی دولت ایالات متحده آمریکا تبدیل شد. مستعمره جیمز تاون، نخستین مستعمره دائمی انگلیسیها در شمال آمریکا بود که نخستین بار در سال 1610 خط مشی و دورنمای سیاست اصلی نسل کشی سرخ پوستان در آن تعیین گردید. سه سال از پایه گذاری این مستعمره در کنار مصب روخانه ای که به نام ملک جیمز نامگذاری شده نگذشته بود که «حق اعلام و آغاز جنگ» بر ضد سرخ پوستان بر اساس این سیاستگذاری اعلام گردید.
*اطلاق عناوین مذهبی برای نسل کشی سرخ پوستان
انگلیسی ها خود را «ملت برگزیده» عنوان میکردند که برتری را از پدران و اجدادشان به ارث بردهاند. در سال 1622 منشوری از سوی گردانندگان مستعمره جیمز تاون در لندن انتشار یافت که به موجب آن این اجازه را به انگلیسی ها داد تا «هر لحظه که اراده کنند سرزمینهای گوناگون آمریکا را به تصرف خود درآوردند و ساکنان آن را از بین ببرند و اراضی زراعی را نابود کنند و سرزمینهای اشغال شده را پس از پاکسازی از ساکنان بومی روی آن شهرک بسازند و آنجا را مستعمره خود قرار دهند» در حقیقت این منشور در ادامه همان سیاستی است که در مستعمره جیمز تاون تعیین گردید.
استعمارگران در اجرای سیاستهای نسل کشی آنقدر پیش رفتند تا اینکه چند دهه بعد در توجیه نسل کشی ها و پاکسازی قومی واژه «تقدیر متجلی» را که ابعاد و جوانب دینی دارد برای تداوم سیاست فزون طلبانه و اعتقادات خود برگزیدند.
*سرنوشت غمبار موافقتنامههای صلح میان استعمارگران و سرخ پوستان چند سال بعد مجلس قانونگذاری ایالت ویرجینیا نیز در چهارچوب زمینهسازی برای اشغال هرچه بیشتر سرزمینهای دیگران، با شگرد امضاء معاهدهها و موافقتنامه های صلح چند بند مهم و حیاتی به منشور «حق اعلام و آغاز جنگ» افزود تا این منشور را در نظر قربانیان زیبا و آراسته جلوه دهد. موافقتنامه های صلحی که میان استعمارگران و سرخ پوستان آمریکا به امضا می رسید تنها یک هدف داشت که همانا نقض این موافقتنامهها در فرصتهای مناسب است.
سرخ پوستان گمان میکردند با تن دادن به امضا چنین موافقتنامهها می توانند از شر جنگ و بیم یورش سفیدپوستان در امان بمانند و آسوده خاطر بخوابند. اما چند روز از امضا آن نمیگذشت که اشغالگران سفیدپوست هر فرصتی را برای یورش غافلگیرانه به سرخ پوستان و آتش زدن خانهها و کشتزارهای آنان را مغتنم می شمردند« آنگونه که مجلس قانونگذاری ویرجینیا اراده کرده بود».
* ماجرای شبیخون انگلیسی که سبب مرگ 15 برابری سرخ پوستان شد در جریان یک شبیخون آنگونه که «جیمز اکستل» در کتاب خود به عنوان «پس از کولومبس» یاد می کند سفیدپوستان انبارهای ذرت امپراتوری سرخ پوستان پوهاتن را آتش زدند. مقادیر ذرتهای از بین رفته برای تغذیه چهارهزار انسان در مدت یک سال کفایت می کرد. «فیلیپ بروس» در کتابش که «تاریخ اقتصادی ویرجینیا» عنوان دارد به گونه دیگری ماجرای این شبیخون را شرح داده و می گوید: در این شبیخون سه هزار جریب از مزارع ذرت از بین رفت. در اواخر زمستان همان سال مسئولان امپراتوری پوهاتن تأکید کردند تعداد سرخ پوستانی که در آن سال جانشان را از دست دادند از تعداد افرادی که در 15 سال گذشته و پس از آغاز پذیرایی و مهمان نوازی از نخستین مهاجران سفیدپوست انگلیسی جان باختند چند برابر بوده است. امپراتوری پوهاتن در آن روز از بزرگترین حکومتهای فدرالی در سواحل مرکزی اقیانوس اطلس به شمار میرفته و مساحت آن دو برابر جزیره بریتانیا بوده است. چرا که پنج قوم سرخ پوست و برخی از قبایل کوچک آنقه زیر پرچم این امپراتوری قرار داشتند جمعیت این امپراتوری در آن زمان کمتر از جمعیت انگلستان نبوده است. اما پس از گذشت 20 سال از آمدن استعمارگران انگلیسی تعداد جمعیت امپراتوری پوهاتن تحلیل رفت. روز نهم ژوئن سال 1623 «رابرت بینت» یکی از مهاجران سفیدپوست با فرستادن نامهای برای برادرش ادوارد بینت در انگلستان به وی گفت از این پس امپراتوری پوهاتن یک امت به تمام معنی نیست.
* تبدیل امپراتوری بزرگ پوهاتن به چیزی شبیه هیچ پس از گذشت 20 سال از وارد آمدن «زیانهای جانبی» به اقوام سرخ پوست امپراتوری بزرگ پوهاتن به چیزی کمتر از یک قبیله تبدیل شد. با آغاز نیمه دوم قرن هفدهم نسل کشی اقوام امپراتوری پوهاتن به طور سازمان یافته و با عزم و اراده اشغالگران انگلیسی شدت یافت. به گونه ای که در هر شبیخون صدها سرخ پوست به قتل می رسیدند یا به طور دسته جمعی بر اثر مسمومیت و یا هنگام تعقیب سگ های شکارچیان و نگهبانان سفیدپوست کشته می شدند. اما هرگاه که استعمارگران به استراحت و تفریح و یا آماده کردن سم های مرگبار نیاز داشتند سرخ پوستان را به صلح و آرامش فرا میخواندند. هنوز نیمه اول قرن هفدهم پایان نیافته بود که «اوپشنکانو» جانشین رهبر امپراتوری پوهاتن به اسارت سفیدپوستان درآمد. او را به اصطبل کوچکی افکندند و همانند چهار پایان با او رفتار کردند. یک هفته از اسارت اوپشنکانوی نابینا و زمینگیر نگذشته بود که سفیدپوستی از پشت سر به او تیراندازی کرد و به زندگی مشقت بار او در اسارت پایان داد.